loading...
وبلاگ محسن ارامش
محسن ارامش بازدید : 1 چهارشنبه 27 آذر 1392 نظرات (0)

دراولين صبح عروسي زن وشوهر توافق كردن كه در رو به روي هيچكس باز نكنند. اول پدرومادر پسر اومدن زن وشوهر نگاهي به هم انداختن اما چون باهم توافق كرده بودن هيچكدوم درو باز نكرد.  يه ساعت بعد پدرو مادر دختر اومدن... زن وشوهر نگاهي بهم انداختن..  اشك تو چشاي زن جمع شده بودو گفت،  نميتونم ببينم پدرو مادرم پشت در باشن و درو روشون باز نكنم!...    شوهر چيزي نگفت و درو به روشون باز كرد.  اما اين موضوع رو پيش هيچكس نگفت"...  ازاين موضوع سالها گذشت. . ..                              خداوند به اونا ۴تا پسر داد" پنجمين فرزندشون دختر شد"::  براي تولد اين دختر، پدر بسيار شادي كردو چند تا گوسفند قربوني كردو شام مفصلي داد.....   مردم متعجبانه!!!!!!  ازاون پرسيدن كه علت اين همه شادي و مهماني دادن چيه؟؟؟؟

مرد گفت....: اين همون كسيه كه فردا درو به روم باز ميكنه.........!٬٫

سلامتي همه ي دختراي با معرفت""""...

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 2
  • بازدید کلی : 49